این مطلب بازخوانی نامه خانواده این قربانی علیه مسعود ده نمکی و مهدی صفری تبار است که پیش از حوادث انتخابات منتشر شده بود
خانواده ابراهیم نژاد : نوشته ات از ضربات چاقویی که به عزت وارد کردی بی رحمانه تر بود
در حالی که فروش اخراجی های 2 از مرز 3 میلیارد گذشته و مسعود ده نمکی خبر از تولید اخراجی های 3 را می دهد انتشار مطلب آقای علی رضا آستانه در وبلاگ شخصی مسعود ده نمکی و واکنش منسوب به خانواده مرحوم عزت ابراهیم نژاد یادآور گذشته ای شد که مرورش بسیار تلخ است .
علی رضا آستانه قبل از انتقال اسباب و اثاثیه اش به خانه مجازی جدیدش تحت نام " یادداشت های حزب تک نفره من " در وبلاگ "... هیچکس نیست با من ..." مطلب می گذاشت . وی دوازدهم فروردیم ماه 86 در دفاع از عملکرد مسعود ده نمکی عضو سابق انصارحزب الله و مدیر مسئول هفته نامه " شلمچه " و " جبهه " مطلبی نوشته و فیلم اخراجی های او را دارای مفهوم ملی "همبستگی" دانسته است . او از همگان می خواهد که راوی داستان اخراجی ها را از مسعود ده نمکی به بیضایی تغییر داده تا ببینند این فیلم ناخواسته چگونه در زمره فیلم های ملی قرار می گیرد .
آستانه در قسمتی از نوشته اش آورده است : " ده نمکی چرا با چماقت آنجا بودی و من هربار متعجب می شوم. شب اول به قطع می دانم که کسی او را آنجا ندید... اما فاجعه اتفاق افتاد وده نمکی روز بعد حیران به امیراباد آمد و برای خودش این همه دردسر ساخت . آنهمه آدم خودسر حالا می توانستند که تشخصی پیدا کنند . اما او با آنها جروبحث راه می انداخت و دلخورشان می کرد به این می گفت که اقا چوبت رابده به آن می گفت که اقا چرا تحریک میشوی . فحش نده ، بیا این کاغذ را بالا بگیر . اقای کارگردان دنبال این بود که نه سیاهی لشکر آسیب ببیند و نه از بازیگران سپاه مخالف کسی زخم بردارد .اما فیلمی که دیگران شروعش کردند قبل از جوگیر شدن عوامل تمام شود . در ان صحنه هم عزت ابراهیم نژاد گلوله خورد ، هم عکاس روزنامه کیهان . شلم شوربای اجتماعی چیزی شبیه ۱۹۶۸ فرانسه منتها درشکل ایرانی اش و ادم نمی داند که این تشنجات کجایش فیلم است و کدامش واقعی . کسانی جوگیرشدند و تاوان دادند .اما درکل معتقدم که بحران خوب کنترل شد . اگر یک فرمان می امد و می گفت که گلوله تفنگ همه چیزرا پاسخ دهد چه می شد ؟ رهبری ازته دل گریست برای دانشجویان . اما من درکوی می دیم که یک ادم ولگرد معتاد چگونه دانشجویان را با مسخره کردن لحن رهبری تشجیع می کرد . من هیچکدام از نامها را نمی دانم اگر می دانستم نام آن کسی را که برای جای خواب ابراهیم نژاد ، مرگش را به عوض می خواست می رفتم و یقه اش را می گرفتم ابراهیم نژاد یک شاعر بود . قراربود که دست ما را هم به سیدعلی صالحی برساند که فرصت نداد مرگ . خانواده اش چکارمی کنند الان؟از طبقه فرودست جامعه . درشهر پلدختر لرستان . که از طریق ساختن میل باستانی و چماق امرار معاش می کردند با در آمدی حداکثر ماهی صدهزارتومان . شیرین خانم عبادی شاید نوبلش را مدیون وکالت مرگ عزت باشد . اما بعد از جایزه چندمیلیون تومان از آن پول یک میلیارد تومانی را هم از خانواده ابراهیم نژاد دریغ داشت .تا در مرگ تدریجی نلولند.اما کسی مگر از شیرین خانم می تواند چنین طلبی کند؟اهداف صلح آمیز پس از دست برود؟
خانواده مرحوم ابراهیم نژاد پاسخی به مطالب فوق داده است که در آن اشاره به اشنايي قبلي و دخالت مستقيم ده نمكي در قتل مرحوم ابراهیم نژاد دارد .
در بخشی از پاسخ خانواده ابراهیم نژاد آمده است : " آقای مسعود ده نمکی در 18 تیر 1378 بی رحمانه و با چماقت بر عزت ابراهیم نژاد و دانشجویان بی پناه در خواب راندی و همه را با این کارت مات و مبهوت بر جای خود نشاندی ، باور کن ، باور کن که این چماقت که این دفعه با نوشته ات بر خانواده ما وارد کردی از آن ضربات چاقویی که به عزت وارد کردی بی رحمانه تر بود . آن موقع عزت را شبانه و تک وتنها به گوشه ای کشاندی و با ضربات چاقو،زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه ) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید ولی این بار با آن چماق سنگینت که پر بود از تحجر و نادانی و عقده های سنگین و چرکین که با جهالت و نادانی و بی خردی بر خانواده زجر کشیده عزت که با هزاران مشکل و در تنهایی مفرط در این کشور بزرگ ، وارد کردی و درد کهنه ما را بیشتر کردی درج مطلب اقای علی رضا آستانه در سایت شما یعنی قبول تمامی مطالب و نوشته های مطلب که از سوی شما و مخصوصا در این موقعیت حساس شما و خانواده ما که تحت فشار شدید شما هستیم،یعنی سرپوش گذاشتن بر تمام واقعیاتی که بعد از حادثه 18 تیر در همه حال در حال فرار از آن بودی و هر گز به خود اجازه ندادی یک بار که واقعیت را بپذیری و بر اشتباه خودت اعتراف کنی . "
در ادامه پاسخ خانواده عزت ابراهیم نژاد خطاب به مطالب علی رضا آستانه آمده است : " آقای آستانه بی شک در نوشته سخیف و بی منطق شما که مانند همان متحجران که به دنبال سر پوش گذاشتن بر جنایت خود هستند ،شما هم بی منطق و بدون اینکه احساس کنی خدایی هم وجود دارد مطلب را بی رحمانه راندی.به هر حال در نوشته های شما هم نکته هایی هست که نشان از نادانی و یا نا آگاهی شما از موضوعات و جریان 18 تیر دارد و به نوعی می خواهید خود را به این مسائل متصل کنید و یا اینکه تملق مسعود خان را بدهی به هر حال مجبوریم جهت اطلاع فقط با اشاره همان مطالب کذب شما به چند نکته اشاره کنیم :
بله آقای مسعود ده نمکی حجب و حیای بسیاری دارد که خود ما تمامی این حجب و حیا را در 18 تیر و جریانات مشابه به تکرار دیده ایم و نیازی به توضیح شما ندارد.همان مسعود خانی که با همین حجب و حیا به انصار حزب الله و گروهای فشار دستور داد که برید از بازار مولوی هر چه زنجیر و چاقو و چماق هست بخرید و آنها هم با ماشینهای سپاه و بیت رهبری رفتند و گرفتند و دیدیم که آن حجب و حیا در آن نیمه های شب چه دریای خونی به راه انداخت و با چشم خود دیدیم که همین حجب و حیا چگونه عزت را درخون غوطه ور ساخت .
بله آقای آستانه جریان 18 تیر و حادثه کوی دانشگاه جریان بسته ای است که اگر باز شود و به طور دقیق بررسی شود مسعود ده نمکی را که سنگش را به سینه می زنید و غمازانه از آن به حمایت پرداخته اید باید اولین نفری باشد که حساب پس بدهد که متاسفانه در این جریان با زیرکی خاص و با حمایت از مقامات بالا از صحنه اتهام گریخت .شاید می گویی نه،اما شواهد و حقیقت این را اثبات می کند و اگر دادگاه عدل الهی در کار باشد مطمئنا به سزای عمل خود خواهد رسید.آقای استانه چه کسی عزت را از خواب بیدار کرد؟چه کسی؟چرا اصلا عزت ابراهیم نژاد آنجا بود ؟مگر افسر وظیفه نبود ؟مگر نمی توانست با نشان دادن کارت شناسایی خود از صحنه بگریزد؟چرا نرفت؟چرا ماند و جنگید؟می تونی جواب این سوالها رو از مسعود خان درگوشی بپرسی .حتما حقیقت را بهت خواهد گفت
اقای آستانه فاصله دفتر کار عزت با دفتر ده نمکی فقط چند قدم بود از نزدیک او را می شناخت. تمام امکانات رفاهی در آنجا برای عزت فراهم بود با بهترین جا و مکان که در اختیار همه سپاهیان قرار دارد.ولی،ولی هرگز به خود حتی یک بار هم اجازه نداد که شبی آنجا بماند و یا حتی پیاله ای از چایی سپاه را مصرف کند.همیشه با آنها در تناقض بود تا به حدی رسید که چند ماه قبل از 18 تیر به دلیل تناقضات اندیشه ای مجبور شدند که عزت را بازداشت و محاکمه کنند .ولی باز عزت در مقابل آنها ساکت ننشست و مسئله تا جایی رسید که توسط همان متحجران سپاهی کشته شد و خود را جاودانه کرد به حدی که اکنون نیز با شنیدن نام عزت ابراهیم نژاد ترس و دلهره بر اندام آنها می افتد .نگاه کن ببین چگونه بر جنایت خود سرپوش می گذارند .
همین اقای ده نمکی چند روز بعد از حادثه به خانواده ما گفت که عزت توسط یک ماشین پراید در یکی از خیابانها کشته شده است. حال خود قضاوت کنید.آقای آستانه ما در تعجبیم که با آن پای جراحی شده ات چگونه در تمامی صحنه های 18 تیر حاضر بودی ؟؟؟
فقط دوحالت ممکن است ، یا اینکه شما اصلا تهران نبوده اید و دروغ می گویید و جریان را به نقل از دوستان انصاری خود شنیده اید و یا اینکه خود شما جزوی از گروه فشار بودید که بر دانشجویان بی پناه بی رحمانه راندید و برای تبرئه خود جریان را واژگون نقل می کنید و از اینکه جنایات افشا نشود مانند همانان جریان از گفتن حقیقت تفره می روید و عجیب آن عکاس روزنامه کیهان است که تیر خورد و ما برای اولین بار بعد از 8 سال این جریان رو فهمیدیم (عجیب است این دروغ بزرگ ) .
آقای استانه مطمئن باش اگر یک قطره خون از دماغ یکی از انصار و گروه فشار ریخته می شد با دستور مستقیم همه را به رگبار می گرفتند ولی دیدید که دانشجو سپری به جز قلمش ندارد و اهل چاقو و زنجیر و چماق نیست و مظلومانه تاوان تحجر بی خردان و متحجرینیرا دادند با نام یا زهرا و یا حسین در نیمه های شب از اتاق های خود به بیرون پرت می شدند . ما درتمامی دادگاههای پرونده 18 تیر حاضر بودیم و دیدیم که متهمان پرونده با یک بهانه ساده به راحتی تبرئه می شدند .در مقابل دیدگان خود دیدیم که سردار نظری در تعجب همگان تبرئه شد و با گلهای مریم که از قبل اماده کرده بودند در همان دادگاه او را بدرقه کردند لباس شخصی ها هم که تعداد اندک و رده پایین از آنها را توانستند با هزار زحمت به دادگاه بیاوردند نیز یک به یک تبرئه شدند و بعدها نیز نشان لیاقت دریافت کردند.در آخر هم دیدیم که احمد باطبی به جرم بالا بردن پیراهن خونین به اعدام محکوم شد وبقیه دانشجویان نیز به اعدام و زندانهای بلند مدت محکوم شدند که از شرم بی حیایی و خجالت خود اعدامها را به پانزده سال زندان کاهش دادند جریان حادثه کوی دانشگاه با دزدی ریش تراش یک سرباز و محکوم کردن ان بدبخت در دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی به همین سادگی بسته شد.به قول خودت القصه کوی گذشت و کوی داران به زیر شدند ده نمکی( سرفرازانه و مستانه)فیلم می سازد و در فیلمش سوژه همبستگی ملی (دوری از چماق) را ترویج می کند اما یک سوال آقای استانه ؟چرا به دنبال کسی می گشتی که جای خوابش را به عزت داده بود ،اما به دنبال آن کسانی نیستی که عزت را بی رحمانه و با آن وضعیت وحشتناک کشتند . اما آقای آستانه ،آقای ده نمکی ما این توهین شما را بر نمی تابیم که خانواده عزت را به عنوان یک چماق فروش معرفی می کنید حتما آن چماقهایی که مسعود ده نمکی و یارنش در 18 تیر استفاده کردند همه را پدر عزت ساخته بودچگونه و با چه دلیل و مدرکی اینگونه گفتید . شغل پدر عزت کشاورزی بوده.البته این حماقت و جهالت بیش از حد و دروغ پردازی شما را در تمام جریانها ثابت می کند که نادانسته هر حرفی را بر دهان خود می رانید.(البته ما شکایت را در این توهین، از شما و ده نمکی برای خود محفوظ می دانیم )هر چند که اجازه این را در همین ابتدای راه به ما نمی دهید و در همان نطفه مثل همیشه خفه مان می کنید.پس همان بهتر که به دادگاه عدل الهی واگذار کنیم .
جهت اطلاع عرض کنیم که مسعود ده نمکی به عنوان متهم ردیف دوم قتل عزت به دادگاه معرفی شده است هر چند مطمئن هستیم که دستگاه حکومتی به نحوی عمل می کند مثل همیشه که حتی این جریان به گوش جناب مسعود خان نرسد که مبادا موجب تکدر خاطر ایشان شود و همرزمانشان شود تا اینکه ایشان بتوانند با تلاش فرهنگی خود به دور از هر گونه چماق و زنجیر فیلم بسازند و همبستگی ملی را ترویج کنند و شاید اینکه بتوانند ایشان را گرد پای مخلباف برسانند .
بله آقای علی رضا استانه ،اقای مسعود ده نمکی ما در مرگ تدریجی خود که شما برایمان درست کردید داریم میلولیم ولی هیچگاه طلب یاری نه از شما خواسته ایم و نه از خانم عبادی .فقط این را خوب بدانید و در گوش خود فرو کنید که خانواده عزت ابراهیم نژاد با آنهمه فشارهای مضاعفی که بر پیکرشان وارد می کنید هنوز استوار و پایدار مانده اند. همچنان که خوب هم اطلاع دارید نه سازمانی و نه هیچ حزبی از ما حمایت نمی کند و ما تک تنها در غربت تنهایی خویش در مقابل غولهای متحجر اسلامی به دنبال خوانخواهی عزیزمان و تمامی زندانیان و اسیب دیدگان 18 تیر هستیم هر چند در این را بسیار تنها هستیم ولی مطمئن باشید که انتقام خونهای ریخته شده را خواهیم گرفت
یک مملکت ممکن است با بی خدایی پابرجا بماند ولی با ظلم هرگز " .
منبع : وبلاگ با مردم - لینک آرشیو موجود نیست
خانواده ابراهیم نژاد : نوشته ات از ضربات چاقویی که به عزت وارد کردی بی رحمانه تر بود
در حالی که فروش اخراجی های 2 از مرز 3 میلیارد گذشته و مسعود ده نمکی خبر از تولید اخراجی های 3 را می دهد انتشار مطلب آقای علی رضا آستانه در وبلاگ شخصی مسعود ده نمکی و واکنش منسوب به خانواده مرحوم عزت ابراهیم نژاد یادآور گذشته ای شد که مرورش بسیار تلخ است .
علی رضا آستانه قبل از انتقال اسباب و اثاثیه اش به خانه مجازی جدیدش تحت نام " یادداشت های حزب تک نفره من " در وبلاگ "... هیچکس نیست با من ..." مطلب می گذاشت . وی دوازدهم فروردیم ماه 86 در دفاع از عملکرد مسعود ده نمکی عضو سابق انصارحزب الله و مدیر مسئول هفته نامه " شلمچه " و " جبهه " مطلبی نوشته و فیلم اخراجی های او را دارای مفهوم ملی "همبستگی" دانسته است . او از همگان می خواهد که راوی داستان اخراجی ها را از مسعود ده نمکی به بیضایی تغییر داده تا ببینند این فیلم ناخواسته چگونه در زمره فیلم های ملی قرار می گیرد .
آستانه در قسمتی از نوشته اش آورده است : " ده نمکی چرا با چماقت آنجا بودی و من هربار متعجب می شوم. شب اول به قطع می دانم که کسی او را آنجا ندید... اما فاجعه اتفاق افتاد وده نمکی روز بعد حیران به امیراباد آمد و برای خودش این همه دردسر ساخت . آنهمه آدم خودسر حالا می توانستند که تشخصی پیدا کنند . اما او با آنها جروبحث راه می انداخت و دلخورشان می کرد به این می گفت که اقا چوبت رابده به آن می گفت که اقا چرا تحریک میشوی . فحش نده ، بیا این کاغذ را بالا بگیر . اقای کارگردان دنبال این بود که نه سیاهی لشکر آسیب ببیند و نه از بازیگران سپاه مخالف کسی زخم بردارد .اما فیلمی که دیگران شروعش کردند قبل از جوگیر شدن عوامل تمام شود . در ان صحنه هم عزت ابراهیم نژاد گلوله خورد ، هم عکاس روزنامه کیهان . شلم شوربای اجتماعی چیزی شبیه ۱۹۶۸ فرانسه منتها درشکل ایرانی اش و ادم نمی داند که این تشنجات کجایش فیلم است و کدامش واقعی . کسانی جوگیرشدند و تاوان دادند .اما درکل معتقدم که بحران خوب کنترل شد . اگر یک فرمان می امد و می گفت که گلوله تفنگ همه چیزرا پاسخ دهد چه می شد ؟ رهبری ازته دل گریست برای دانشجویان . اما من درکوی می دیم که یک ادم ولگرد معتاد چگونه دانشجویان را با مسخره کردن لحن رهبری تشجیع می کرد . من هیچکدام از نامها را نمی دانم اگر می دانستم نام آن کسی را که برای جای خواب ابراهیم نژاد ، مرگش را به عوض می خواست می رفتم و یقه اش را می گرفتم ابراهیم نژاد یک شاعر بود . قراربود که دست ما را هم به سیدعلی صالحی برساند که فرصت نداد مرگ . خانواده اش چکارمی کنند الان؟از طبقه فرودست جامعه . درشهر پلدختر لرستان . که از طریق ساختن میل باستانی و چماق امرار معاش می کردند با در آمدی حداکثر ماهی صدهزارتومان . شیرین خانم عبادی شاید نوبلش را مدیون وکالت مرگ عزت باشد . اما بعد از جایزه چندمیلیون تومان از آن پول یک میلیارد تومانی را هم از خانواده ابراهیم نژاد دریغ داشت .تا در مرگ تدریجی نلولند.اما کسی مگر از شیرین خانم می تواند چنین طلبی کند؟اهداف صلح آمیز پس از دست برود؟
خانواده مرحوم ابراهیم نژاد پاسخی به مطالب فوق داده است که در آن اشاره به اشنايي قبلي و دخالت مستقيم ده نمكي در قتل مرحوم ابراهیم نژاد دارد .
در بخشی از پاسخ خانواده ابراهیم نژاد آمده است : " آقای مسعود ده نمکی در 18 تیر 1378 بی رحمانه و با چماقت بر عزت ابراهیم نژاد و دانشجویان بی پناه در خواب راندی و همه را با این کارت مات و مبهوت بر جای خود نشاندی ، باور کن ، باور کن که این چماقت که این دفعه با نوشته ات بر خانواده ما وارد کردی از آن ضربات چاقویی که به عزت وارد کردی بی رحمانه تر بود . آن موقع عزت را شبانه و تک وتنها به گوشه ای کشاندی و با ضربات چاقو،زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه ) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید ولی این بار با آن چماق سنگینت که پر بود از تحجر و نادانی و عقده های سنگین و چرکین که با جهالت و نادانی و بی خردی بر خانواده زجر کشیده عزت که با هزاران مشکل و در تنهایی مفرط در این کشور بزرگ ، وارد کردی و درد کهنه ما را بیشتر کردی درج مطلب اقای علی رضا آستانه در سایت شما یعنی قبول تمامی مطالب و نوشته های مطلب که از سوی شما و مخصوصا در این موقعیت حساس شما و خانواده ما که تحت فشار شدید شما هستیم،یعنی سرپوش گذاشتن بر تمام واقعیاتی که بعد از حادثه 18 تیر در همه حال در حال فرار از آن بودی و هر گز به خود اجازه ندادی یک بار که واقعیت را بپذیری و بر اشتباه خودت اعتراف کنی . "
در ادامه پاسخ خانواده عزت ابراهیم نژاد خطاب به مطالب علی رضا آستانه آمده است : " آقای آستانه بی شک در نوشته سخیف و بی منطق شما که مانند همان متحجران که به دنبال سر پوش گذاشتن بر جنایت خود هستند ،شما هم بی منطق و بدون اینکه احساس کنی خدایی هم وجود دارد مطلب را بی رحمانه راندی.به هر حال در نوشته های شما هم نکته هایی هست که نشان از نادانی و یا نا آگاهی شما از موضوعات و جریان 18 تیر دارد و به نوعی می خواهید خود را به این مسائل متصل کنید و یا اینکه تملق مسعود خان را بدهی به هر حال مجبوریم جهت اطلاع فقط با اشاره همان مطالب کذب شما به چند نکته اشاره کنیم :
بله آقای مسعود ده نمکی حجب و حیای بسیاری دارد که خود ما تمامی این حجب و حیا را در 18 تیر و جریانات مشابه به تکرار دیده ایم و نیازی به توضیح شما ندارد.همان مسعود خانی که با همین حجب و حیا به انصار حزب الله و گروهای فشار دستور داد که برید از بازار مولوی هر چه زنجیر و چاقو و چماق هست بخرید و آنها هم با ماشینهای سپاه و بیت رهبری رفتند و گرفتند و دیدیم که آن حجب و حیا در آن نیمه های شب چه دریای خونی به راه انداخت و با چشم خود دیدیم که همین حجب و حیا چگونه عزت را درخون غوطه ور ساخت .
بله آقای آستانه جریان 18 تیر و حادثه کوی دانشگاه جریان بسته ای است که اگر باز شود و به طور دقیق بررسی شود مسعود ده نمکی را که سنگش را به سینه می زنید و غمازانه از آن به حمایت پرداخته اید باید اولین نفری باشد که حساب پس بدهد که متاسفانه در این جریان با زیرکی خاص و با حمایت از مقامات بالا از صحنه اتهام گریخت .شاید می گویی نه،اما شواهد و حقیقت این را اثبات می کند و اگر دادگاه عدل الهی در کار باشد مطمئنا به سزای عمل خود خواهد رسید.آقای استانه چه کسی عزت را از خواب بیدار کرد؟چه کسی؟چرا اصلا عزت ابراهیم نژاد آنجا بود ؟مگر افسر وظیفه نبود ؟مگر نمی توانست با نشان دادن کارت شناسایی خود از صحنه بگریزد؟چرا نرفت؟چرا ماند و جنگید؟می تونی جواب این سوالها رو از مسعود خان درگوشی بپرسی .حتما حقیقت را بهت خواهد گفت
اقای آستانه فاصله دفتر کار عزت با دفتر ده نمکی فقط چند قدم بود از نزدیک او را می شناخت. تمام امکانات رفاهی در آنجا برای عزت فراهم بود با بهترین جا و مکان که در اختیار همه سپاهیان قرار دارد.ولی،ولی هرگز به خود حتی یک بار هم اجازه نداد که شبی آنجا بماند و یا حتی پیاله ای از چایی سپاه را مصرف کند.همیشه با آنها در تناقض بود تا به حدی رسید که چند ماه قبل از 18 تیر به دلیل تناقضات اندیشه ای مجبور شدند که عزت را بازداشت و محاکمه کنند .ولی باز عزت در مقابل آنها ساکت ننشست و مسئله تا جایی رسید که توسط همان متحجران سپاهی کشته شد و خود را جاودانه کرد به حدی که اکنون نیز با شنیدن نام عزت ابراهیم نژاد ترس و دلهره بر اندام آنها می افتد .نگاه کن ببین چگونه بر جنایت خود سرپوش می گذارند .
همین اقای ده نمکی چند روز بعد از حادثه به خانواده ما گفت که عزت توسط یک ماشین پراید در یکی از خیابانها کشته شده است. حال خود قضاوت کنید.آقای آستانه ما در تعجبیم که با آن پای جراحی شده ات چگونه در تمامی صحنه های 18 تیر حاضر بودی ؟؟؟
فقط دوحالت ممکن است ، یا اینکه شما اصلا تهران نبوده اید و دروغ می گویید و جریان را به نقل از دوستان انصاری خود شنیده اید و یا اینکه خود شما جزوی از گروه فشار بودید که بر دانشجویان بی پناه بی رحمانه راندید و برای تبرئه خود جریان را واژگون نقل می کنید و از اینکه جنایات افشا نشود مانند همانان جریان از گفتن حقیقت تفره می روید و عجیب آن عکاس روزنامه کیهان است که تیر خورد و ما برای اولین بار بعد از 8 سال این جریان رو فهمیدیم (عجیب است این دروغ بزرگ ) .
آقای استانه مطمئن باش اگر یک قطره خون از دماغ یکی از انصار و گروه فشار ریخته می شد با دستور مستقیم همه را به رگبار می گرفتند ولی دیدید که دانشجو سپری به جز قلمش ندارد و اهل چاقو و زنجیر و چماق نیست و مظلومانه تاوان تحجر بی خردان و متحجرینیرا دادند با نام یا زهرا و یا حسین در نیمه های شب از اتاق های خود به بیرون پرت می شدند . ما درتمامی دادگاههای پرونده 18 تیر حاضر بودیم و دیدیم که متهمان پرونده با یک بهانه ساده به راحتی تبرئه می شدند .در مقابل دیدگان خود دیدیم که سردار نظری در تعجب همگان تبرئه شد و با گلهای مریم که از قبل اماده کرده بودند در همان دادگاه او را بدرقه کردند لباس شخصی ها هم که تعداد اندک و رده پایین از آنها را توانستند با هزار زحمت به دادگاه بیاوردند نیز یک به یک تبرئه شدند و بعدها نیز نشان لیاقت دریافت کردند.در آخر هم دیدیم که احمد باطبی به جرم بالا بردن پیراهن خونین به اعدام محکوم شد وبقیه دانشجویان نیز به اعدام و زندانهای بلند مدت محکوم شدند که از شرم بی حیایی و خجالت خود اعدامها را به پانزده سال زندان کاهش دادند جریان حادثه کوی دانشگاه با دزدی ریش تراش یک سرباز و محکوم کردن ان بدبخت در دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی به همین سادگی بسته شد.به قول خودت القصه کوی گذشت و کوی داران به زیر شدند ده نمکی( سرفرازانه و مستانه)فیلم می سازد و در فیلمش سوژه همبستگی ملی (دوری از چماق) را ترویج می کند اما یک سوال آقای استانه ؟چرا به دنبال کسی می گشتی که جای خوابش را به عزت داده بود ،اما به دنبال آن کسانی نیستی که عزت را بی رحمانه و با آن وضعیت وحشتناک کشتند . اما آقای آستانه ،آقای ده نمکی ما این توهین شما را بر نمی تابیم که خانواده عزت را به عنوان یک چماق فروش معرفی می کنید حتما آن چماقهایی که مسعود ده نمکی و یارنش در 18 تیر استفاده کردند همه را پدر عزت ساخته بودچگونه و با چه دلیل و مدرکی اینگونه گفتید . شغل پدر عزت کشاورزی بوده.البته این حماقت و جهالت بیش از حد و دروغ پردازی شما را در تمام جریانها ثابت می کند که نادانسته هر حرفی را بر دهان خود می رانید.(البته ما شکایت را در این توهین، از شما و ده نمکی برای خود محفوظ می دانیم )هر چند که اجازه این را در همین ابتدای راه به ما نمی دهید و در همان نطفه مثل همیشه خفه مان می کنید.پس همان بهتر که به دادگاه عدل الهی واگذار کنیم .
جهت اطلاع عرض کنیم که مسعود ده نمکی به عنوان متهم ردیف دوم قتل عزت به دادگاه معرفی شده است هر چند مطمئن هستیم که دستگاه حکومتی به نحوی عمل می کند مثل همیشه که حتی این جریان به گوش جناب مسعود خان نرسد که مبادا موجب تکدر خاطر ایشان شود و همرزمانشان شود تا اینکه ایشان بتوانند با تلاش فرهنگی خود به دور از هر گونه چماق و زنجیر فیلم بسازند و همبستگی ملی را ترویج کنند و شاید اینکه بتوانند ایشان را گرد پای مخلباف برسانند .
بله آقای علی رضا استانه ،اقای مسعود ده نمکی ما در مرگ تدریجی خود که شما برایمان درست کردید داریم میلولیم ولی هیچگاه طلب یاری نه از شما خواسته ایم و نه از خانم عبادی .فقط این را خوب بدانید و در گوش خود فرو کنید که خانواده عزت ابراهیم نژاد با آنهمه فشارهای مضاعفی که بر پیکرشان وارد می کنید هنوز استوار و پایدار مانده اند. همچنان که خوب هم اطلاع دارید نه سازمانی و نه هیچ حزبی از ما حمایت نمی کند و ما تک تنها در غربت تنهایی خویش در مقابل غولهای متحجر اسلامی به دنبال خوانخواهی عزیزمان و تمامی زندانیان و اسیب دیدگان 18 تیر هستیم هر چند در این را بسیار تنها هستیم ولی مطمئن باشید که انتقام خونهای ریخته شده را خواهیم گرفت
یک مملکت ممکن است با بی خدایی پابرجا بماند ولی با ظلم هرگز " .
منبع : وبلاگ با مردم - لینک آرشیو موجود نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
Vulgar comments will not be published
نظرات حاوی کلمات توهین آمیز منتشر نخواهد شد